تو گذشته ات نیستی
پسر جوانی وارد مدرسه شیوانا شد و خواست تا او را به شاگردی بپذیرد. شیوانا نگاهی به سر و وضع پسر انداخت و گفت: هر کس در این مدرسه باید شغلی فرا بگیرد و در آن شغل مشغول به کار شود. به این ترتیب هم کار و مهارتی یاد میگیری و هم هزینههای خود را تامین میکنی.
پسر قبول کرد و با شرم و خجالت گفت: البته مسالهای در مورد گذشتهام هست که باید به شما بگویم و آن این است که من در گذشته زندگیام آدم خوبی نبودهام و... شیوانا به میان حرفش پرید و گفت: هیچ کس گذشته خودش نیست. هر انسانی همان چیزی است که همین الان انتخاب میکند باشد. تو این همه راه آمدهای و میخواهی یکی از شاگردان مدرسه باشی. پس تو شاگرد مدرسهای. گذشته تو نه به من و نه به هیچ کس دیگری ربط ندارد.
پسر ساکت شد و هیچ نگفت. شیوانا ادامه داد: تا وقتی که انتخاب شاگرد مدرسه بودن باشد تو شاگرد مدرسه میمانی و نزد ما هستی. هر وقت انتخابت عوض شد، بگو تا نسبت به ماندن یا رفتنت تصمیم بگیرم. آنچه تعیین کننده و معنابخش هویت توست انتخاب خود توست که مشخص میکند الان چه باشی. تو گذشتهات نیستی که مجبور به توضیح و توجیه آن باشی.
:: موضوعات مرتبط:
,
,
:: برچسبها:
تو گذشته ات نیستی ,